زمستانیـ سرد کلاغـ غذا نداشتـ ـ تا جوجه هاشو سیر کنه

گوشتـ ـ بدنـ خودشو میکند و میداد بـ ـ جوحه هاشـ میخوردند

زمستانـ تمامـ شد و کلاغـ مُرد . . .

امّا بچه ها نجاتـ ـ پیدا کردند و گفتند :

آخیـ خوبـ ـ شد مرد ، راحتـ ـ شدیمـ از اینـ غذایـ تکراریـ !

√ اینـ استـ ـ واقعییتـ ـ تلخـ روزگار ما ، و منـ از اینـ مینالمـ . . .